[ad_1]
تیم زن و شوهر با هم کار ،د بیش از 150 پروژه بین سالهای 1964 و 2008
او در سال 1937 از پدر و مادری هنرمند به دنیا آمد، پدرش نقاش مشهور و،ی مرلین ایوانز و مادرش هنرمند فیلیس سالیوان بود.
او در دانشگاه ییل زیر نظر پل رو،ف و سرژ چرمایف تحصیل کرد و توسط دانشجوی دیگر ریچارد راجرز به ،وان “به راحتی باهوش ترین در ک،” توصیف شد. حرفه حرفه ای او تنها در 23 سالگی آغاز شد، زم، که او جایزه اول را در مسابقه ساخت مرکز مدنی لینکلن با فارغ التحصیل انجمن معماری خود ،ب کرد. طراحی پایان نامه سال پنجم (1960).
اگرچه این پروژه پیش نرفت، اما این برد به او اجازه داد دفتر خود را راه اندازی کند. چهار سال بعد او با Shalev (1934-2018) به تمرین پرداخت و طی 60 سال بعد، معماران Evans و Shalev بدنه ای از ساختمان های حساس، هوشمند و ظریف را ایجاد ،د.
اولین کار اصلی آنها (اکنون ت،یب شده) بود دبیرستان نیوپورت آنها در سال 1967 در یک مسابقه بین المللی برنده شدند. پس از آن طرح های بسیار تحسین شده برای Truro Crown Courts (1988)، کتابخانه و محل اقامت کالج عیسی، کمبریج (1995) و میدان کامدن در لندن انجام شد.
با این حال، این جفت همچنان برای مدل جدید مشهور هستند گا،ی تیت در کورنوال. ساختمان شاخص در سنت ایوزجایی که پدر ایوانز در دهههای 1950 و 60 نقاشی کرده بود، 30 سال پیش افتتاح شد و بعدها توسط معماران جیمی فوبرت در سال 2017
ایوانز در نوامبر سال گذشته درگذشت.
ادای احترام
بیبا داو از معماران داو جونز
الدرد آن چیز بسیار نادری بود: یک معمار که در میان نسلی از همکاران بینا و یک معمار زن شکوفا در میان همکاران عمدتاً مرد برجسته بود. موفقیت حرفهای او فوقالعاده بود، با یک مسیر متفاوت کار در تمرینی که از تاریخ فارغالتحصیلی و سپس با شریک زندگیاش دیوید شالف ایجاد کرد. او چراغ راه معماران زن است.
الدرد را زم، که هنوز دانشجو بودم، خجالتی و نامطمئن ملاقات کردم و او تأثیر زیادی بر من گذاشت. وقتی او را شناختم، متوجه شدم که او بسیار مهربان، علاقه مند و حامی است. چیزی که در ابتدا به نظر می رسید به نظر می رسد درنده بود به زودی آشکار شد، به نظر من، یک زره قاطعانه به دست آورد برای محافظت از موقعیت خود را. او در واقع بسیار خونگرم، فهیم و بامزه بود.
او چراغ راه معماران زن است
او یک شخصیت بسیار قوی بود، همیشه با نظر بسیار روشن در مورد جهان و اتفاقات اطرافش. این وضوحی بود که در کار او اعمال می شد، او را کاملاً بر تمام جزئیات در یک پروژه تسلط داشت. او در مقیاس های مختلف در تفکر یک معمار غوطه ور بود و از دقت لذت می برد. الدرد حس بسیار مشخصی از خود داشت، و این به سبک خودش هم کشیده شد. به هر من،تی، او همیشه زیبا و تیز لباس پوشیده بود و موهایش را کاملا کوتاه کرده بود. او همچنین دارای حس بصری بسیار قوی بود که تحت تأثیر پدر هنرمندش مرلین قرار گرفته بود، و به طرز عالی طراحی و نقاشی میکرد که هم در طراحیهای معماری و هم بعداً در آبرنگهای او مشهود بود.
من عاشق زندگی ای بودم که او و دیوید برای خود و با دخترشان الانتا ساختند. آنها واقعاً از همراهی یکدیگر لذت می بردند و احساس می کرد که مشارکتی که بر اساس احترام و قدرد، بزرگ بنا شده است. او و دیوید غوطه ور بودند و به شیوه ای بسیار الهام بخش از کارشان حمایت می ،د. حضور در جمع آنها به م،ای احساس تمرکز توجه آنها روی کار و زندگی و گرمای آنها بود. من به شدت دلتنگ الدرد خواهم بود: عقل، علاقه و شوخ طبعی او، و از اینکه او را به ،وان یک دوست به حساب آوردم بسیار سپاسگزارم.
منبع:مجموعه های RIBA
آلون جونز از معماران داو جونز
من برای اولین بار الدرد را در امتحان خارجی دوره لیسانس ملاقات کردم و پس از اتمام دیپلم با او و دیوید شالف کار کردم. علیرغم اینکه اقامت من در کار آنها فقط دو سال به طول انجامید (1993-95)، زم، که با الدرد و دیوید گذراندم تأثیر عمیقی بر نحوه تفکر من در مورد تمرین و زندگی من به ،وان یک معمار داشته است.
الدرد تمرین خود را زم، آغاز کرد که در سن 23 سالگی، طرح دیپلم AA او در مسابقه مرکز مدنی لینکلن جایزه اول را ،ب کرد. جایزه ای که امروزه کاملاً غیرقابل تصور به نظر می رسد، ساختن آن بود. لینکلن هرگز ساخته نشد، اما راه را برای او هموار کرد تا کاری را راه اندازی کند – که دیوید شالف در سال 1964 به آن پیوست – که از آن زمان تاکنون نقش کوچکی در تعریف معماری ،یسی نداشته است.
او تمرین را با تدریس ،یب کرد و به ،وان یک منتقد شهرت وحشتناکی داشت. او همیشه نظر روشنی داشت و هرگز از بیان آن خودداری نمی کرد. برای برخی او بیرحمانه بود، اما پشت باب بلوند تیغ تیزش، رژ لب قرمز روشن و ابرهای دود دانهیل بینالمللی، فردی حساس و محجوب بود. او فوق العاده خونگرم و سخاوتمند، خود خوار و شوخ بود. الدرد فردی عمیقاً فرهنگی بود، والدینش هر دو هنرمند بودند در حالی که نامادری او، مارجوری فیو، پی،ست کنسرت بود. زندگی او شامل هنر و موسیقی در همپستد و سنت آیوز بود، جایی که پدرش در دهههای 1950 و 60 نقاشی میکرد.
الدرد در عصری پیشگام بود که زن ستیزی حتی از امروز به ظاهر نزدیکتر بود.
الدرد یک پیشگام بود – یک معمار زن در عصری که زن ستیزی حتی از امروز به سطح زمین نزدیکتر بود. مدیر یک تمرین همنام در آن زمان غیرقابل شنیده بود. او داستان های زیادی از نادیده گرفته شدن در جلسات و صحبت های مشتریان صرفاً بر اساس ،ت داشت. رفتار عمومی تند او شاید دفاعی در برابر این بود. اگرچه ما هرگز مستقیماً در مورد آن بحث نکردیم، من همیشه فکر میکردم که او احساس میکرد در حاشیهای قرار گرفته و از حرفهای که تنها اکنون به مسائل مربوط به شمولیت میپردازد، به حاشیه رانده شده و مورد قدرد، قرار نمیگیرد – بالا،ه 47 سال پس از راهاندازی الدرد بود که RIBA برای اولین بار یک رئیس زن را انتخاب کرد.
چیزی که در کار با الدرد و دیوید بیش از همه مرا شگفت زده کرد این بود که چگونه تمرین آنها بر اساس روابط شخصی فوق العاده مشخص آنها و احترام متقابل آنها برای یکدیگر شکل گرفت. زندگی روزمره و هنر معمار بودن با هم ادغام شدند. با توجه به ارتقای او به سطح بالای معماری بریت،ا در چنین سن جو،، منیت بسیار کمی در بازی با الدرد وجود داشت. او همیشه این ایده کاملاً واضح داشت که کاری که انجام میدهد به نفع پروژه یا شهر است، و نقش او این بود که آن را به چشم بیاورد. او معماری را به،وان عملی برای بیان خود نمیدانست، بلکه بیشتر آن را یک پروژه مدنی میدانست.
الدرد نقاش با استعدادی بود و چشم هنرمندش را به درک مکان رساند. او به دنبال توجه به چیزهایی بود که در تجزیه و تحلیل آن ،یبی بود و این مهارت را به ترتیب پلان و بخش آورد. او ساعتها را صرف تنظیم یک نقشه میکرد – بیپایان کار میکرد که چگونه یک منحنی میتواند انحنای یک دیوار را متعادل کند که نور را قادر میسازد به اعماق فضایی پیچیده بتابد. او توانایی خارقالعادهای برای نگهداشتن حجمهای پیچیده سهبعدی در ذهن خود داشت، در حالی که نقاشیهای دوبعدی میکشید. قلم روترینگ 0.13 میلی متری او به م،ای واقعی کلمه ورق های کاغذ ردیابی را حکاکی می کند. من یک بار یک مدل طرح از طرح مسابقه ای که در حال توسعه بودیم، ساختم، که او در مورد آن اظهار نظر کرد: خنده دار است که فکر کنم فضا قبلاً آنجا بود.
دفتر مکان فوق العاده ای بود. این یک مغازه قدیمی در پارک ب،یز بود، با اتاق های بلندی که رنگ سفید و پر نور داشت. دیوارها با آ،ونومتری، نقاشیها و طرحهای خارقالعادهای که توسط بسیاری از دوستان هنرمندشان کشیده شده بود، ضخیم بود: گلدانهای برنارد لیچ روی طاقچهها، میزهای ایلین گری، صندلیهای ،و… آپارتمانهای او در لندن و سنت آیوز به طور مشابه بخشی از یک هنر هنری یکپارچه بودند. پیوستگی او زندگی خود را در حالی که حرفه خود را تمرین می کرد، با تداوم هدف و کاربرد زندگی کرد.
الدرد و دیوید وقتی تمرین را راه اندازی کردم به طرز باورن،ی سخاوتمندی نسبت به من داشتند. آنها همیشه نصیحت و حمایت داشتند و همیشه مشوق و آینده نگر بودند. آنها با مهرب، لجام گسیخته خانواده ام را در آغوش گرفتند و دعوت به ناهار یکشنبه با فرزندانمان ادامه داشت تا اینکه آنها به دانشگاه رفتند. وقتی به الدرد فکر می کنم، مثل نگاه ، به یک کالیدوسکوپ است. همیشه چیزهای زیادی در جریان بود، داستان های بسیار، افراد جالب زیادی در اطراف، رنگ و نور زیاد، و اغلب نوشیدنی های زیادی وجود داشت.
من دو سال با الدرد کار کردم و تا 30 سال بعد با هم دوستان بزرگی باقی ماندیم. دلم برای او بسیار تنگ خواهد شد و از قول هموطنمان آرامش خواهم یافت…
با ملایمت وارد آن شب خوب نشو،
به پا خیزید، در برابر خاموشی روشنایی به پا خیزید.
[ad_2]
منبع: https://www.architectsjournal.co.uk/news/obituary-tate-st-ives-architect-eldred-evans-1937-2022